یک علامت شایع افسردگی بی خوابی است، و هنوزه محرومیت از خواب میتواند قسمتی از راه حل یک بیمار برای بهبود سریع باشد
" داری با من شوخی میکنی، دکتر من به سختی میتونم چشمانم رو باز نگه دارم اینجوریام، و تو از من میخوای تمام شب بیدار بمونم؟ "
من با تبسمی پاسخ دادم " بله دقیقا، شاید حتی دو یا سه بار ازت بخوام"
این شروع با مهربانی مناسبی است Jodi )اسم واقعی بیمار نیست) فشار و استرس بیشتری دارد درحالی که بین جلسات و تقاضای رشد در شغلش در رده بالای مدیریت کسب و کار قرار دارد همچنین تمام کارهای روزمره را بر روی دوشش احساس میکند درحالی که همسرش هم در یک مسافرت کسب و کار و دور از وی بسر میبرد.
در تنگنای زمانی که دارد او نسبت به مراقبتهای معمول و خوردن غذا سالم، ورزش، زمانی برای استراحت خود بی اعتنا میشود و تعجبی ندارد که خلق و خوی خویش تغییر کند و اخلاقش ضعیف یا بد شود.
بزودی همه چی حالت بدتری میگیرد او دیگر از فعالیتهای روزانه معمولش که در طول روز انجام میداد لذت نمیبرد مثل: زمانی که برای بچههایش قصه میگفت، یا با مادرش با تلفن حرف میزدند یا چت میکرد، کتاب میخواند، اگرچه او به طور مدام احساس خستگی میکرد او نمیتوانست یک خواب خوب شبانه داشته باشد. او ممکن بود دستخوش اواج شود یا بچرخد و هنوز احساس خستگی میکرد حتی موقعی که در خواب بود عملکردش در محل کار هم او را رنج میداد او روزهایش را از دست میداد چون نمیتوانست از رختخواب بیرون بیاید.
جودی میدانست که او باید هر چه زودتر این علایم هشدار دهنده را شناسایی کند او دوبار پیشتر افسردگی بزرگ را تجربه کرده بود یک بار در دوران دانشگاه و یکبار در اوخر دهه بیست سالگیاش وقتی که طلاق گرفته بود و الان او در اواخر دهه سوم زندگیاش بسر میبرد و برای سالها داروهای ضد افسرگیاش را مصرف نکرده است با این حال او احساس کرد دوباره به آن دوران برگشته بود به سختی چیزی میخورد و تمرکز کافی برای خواندن مطلبی هر چند کوتاه یا در حد پاراگراف را از دست داده بود او خود را در میان افکار ناخوشایند و ترسهای آزار دهنده غوطه ور ساخته بود او احساس نا امیدی و گناه میکرد.
زمانی که او برای دیدن من آمد من تصدیق کردم چیزی که جودی به آن مظنون بود این رویداد افسردگیش حالت عود پیدا کرده بود. خوشبختانه او به خودش صدمه نزده بود و بخاطر پشتیبانی خوب خانواده و دوستانش، نیازی به بستری شدن در بیمارستان نداشت و توصیهایی که به او کردم این بود که فورا خوردن داروهای ضد افسردگیاش را شروع کند.
جودی موافق مصرف دارو بود ولی او کاملا ناامید بود از اینکه به مدت 4 تا 6 هفته قبل از اینکه داروها روی او تاثیری داشته باشد او همچنین از کارهایش عقب افتاده بود و تعطیلات نزدیک بود او نمیخواست زندگیاش را بیشتر در این حالت افسردگی بگذراند و با اظهار تاسف گفت" آیا راهی هست که افسردگی او سریعتر بهبود یابد؟ "
" خوب، اینجا یک راهکار وجود داره ما میتونیم انجام بدیم" من گفتم " نظرتون چیه چند شب خواب رو نادیده بگیرید؟"
جودی با علامت تعجب دهانش را باز کرد " شوخی میکنید دکتر! من بندرت میتوانم چشمانم را باز نگاه دارم و شما میخواهید من تمام شب این کار را بکنم؟
من لبخند زدم و گفتم" بله، دقیقا حتی ممکنه برای دو یا سه بار اینکارو ازت بخوام"
درمان ضد افسردگی اغلب بر روی رفتار شخص افسرده تاثیر میگذارد، اما این زمان زیادی را به خود اختصاص میدهد در سالهای اخیر محققان برای پیدا کردن علایم بهبود در چند روز یا هفته تاکید بسیار زیادی داشتند اگرچه به نظر میرسد یک روش قدیمی و فراموش شده برای بهبود سریع خلق و خو شامل یک محرومیت از خواب کوتاه باشد بعنوان گزارش بهبود روانشناسی که درسال 2015 انجام شده است درمان حرفه یی خواب میتواند عامل بهبود علایم افسردگی باشد این درمان برای هرکسی جواب نمیدهد و افراد مسن تر که با اختلال شناختی بیشتر هستند به عنوان مثال این افراد نمیخواهند داوطلب باشند یا اینکه مردم سعی میکنند که راه حلی را بدون مراجعه به کلنیک پیدا کنند و هنوز این میتواند به آسودگی قبل از استفاده دارو کمک کند مسایل خواب از عوامل افسردگی هستند آنها خستگی و نقصهای شناختی را تشدید میکنند که هسته علایم هستندو علایم روزانه و حتی بیشتر را به چالش میکشند مردم اغلب با یک چرت روزانه سعی میکنند با خواب آلودگی شبانه را با این تغذیه چرخه خواب بر طرف کنند.
این مشاهدات باعث شد بسیاری از محققان بخواهند بدانند که چه چیزی بین ارتباط بین خواب و خلقوخو است و چه عوامل بیولوژیکی در این زمینه وجود دارد؟
خواب همه موجودات یا حداقل در نمایش این ریتم شبانه برپایه چرخه تاریک و روشن زمین است (شب و روز) در حیوانات، جمعیت سلولهای عصبی که این فعالیتهای ریتمی را دارند بر اساس زمانبندی درونی تولید میشود این ساعت فوق العاده در هسته سوپر اکیاسماتیک مغز یافت شود اگر آسیبی در این ناحیه رخ دهد ریتم روزانه بدن نامنظم خواهد شد همچنین تحقیقات نشان داده است که مقررات ژنتیکی این ریتم شبانه روز در افراد مبتلا به افسردگی متداول است.
مدارهای حسی شبانه روزی توسط علایم خارجی یکی از مهمترین تاثیرات نور بوده است آنها اطلاعات در مورد زمان و طول تابش نور از چشمان را بدست آوردهاند و یک زیر مجموعه خاص از سلولها در شبکه چشم و در برگشت تخم چشم و پراکندن این اطلاعات حتی در مردمی که نابینا شدند مشاهده شده است.
بسیاری از ما تجربه کردهایم که قدرت ریتم شبانه روزی مان را از دست میدهیم زمانی که برای مسافرت به منطقه دیگر میرویم این عدم تطابق بین محیط و چرخه تاریک و روشن همچنین دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب طبیعی شبانه روزی عصبی که معمولا به تاخیر میافتد ( ما این تجربه را تحمل میکنیم به درجه کمتر دوبار در هفته در طول نور روزی که در این تغییر ذخیره شده) این میتواند چندین بار در طول روز برای مدارهای عصبی بدنبال طول برنامه روز و شب است اما در این فاصله خواب مختل شده، اشتها به موقع صرف غذا و حالت ذهن ما میتواند رنج دهنده باشد.
اما این چرخهها بازنشاندن خلق و خوی و تمایل و آدرس خلق و خوی بی نظمی است؟
در حقیقت این قضیه برای 200 سال محرومیت غذایی بوده که باعث افسردگی شده و سرعت درمان شناخته شده است ( در سال 1818 روانپزشک آلمانی جان کریستن در آگوست Heinroth نظریه در اختلال ذهنی زندگی در کتاب درسی را بیان کرد) از سال 1960 مطالعات بالینی متعددی نشان داده که نشان دهنده محرومیت شبانه روزی است و در 2015 گزارش بهبود سریع از 50 تا 80 درصد موضوعات است.
خواب تصور عمومی خلق و خوی تثبیت شده است این قطعا یکی از اولین علایم هدف توسط پزشکها است عموما با مصرف داروها ما با کمک به بیماران احساس بهتری میکنیم به علاوه مطالعات از محرومیت خواب تاثیر روی انتقال دهنده عصبی مغز و و فعالیتها مانند تعدادی از داروها در سراسر مغز دارد در سال 2015 دانشمندان در مرکز پزشکی دانشگاه Freiburg در آلمان و در دانشگاه Bonn در آلمان، در دانشگاه Naplep, Federico دوم در ایتالیا و موسسه ملی بهداشت تاثیر کمبود خواب را در این مورد کشف کردند داروهای ضد افسردگی سه حلقهایی و کتامین بر روی خلق و خوی ممکن روی هدفهای ملکولی یکسان و گیرنده یی در لوپ فرونتال مغز که فعالیتهای نامحدود که تاثیر اتصال مغز مربوط به خلق و خوی مقرر را ممکن میشود.
متاسفانه دستاوردها توسط محرومیت خواب درمانی به تنهایی طولانی مدت نیستند و به طور معمول نشانههای افسردگی در عرض یک هفته بر میگردد که هنوز بین 4 تا 6 هفته قبل از مصرف داروهای افسردگی گیرا میشود.
بهرحال با این وجود روشی برای نگه داری این بیماری استفاده مفید از کالیبراتور ریتم شبانه روزی نا محدود نور خورشید است در یکی از اولین مطالعات ترکیب طیف کامل نور درمانی و خواب، که روانپزشکهای دانشگاه وین از 20 بیمار با نشانههای افسردگی گرفتند نشان داد که با تحمل کمبود خواب و خوردن داروی ضد افسردگی در ارتباط با در معرض قرار دادن آنها در نور کم یا نور شدید یافتههایشان را در 1996 به چاپ رساندند که نشان داد در طول این آزمایش بیمارانی که با کمبود خواب در معرض دریافت نور روشن روز بودند با داروهای ضد افسردگی و خواب محدود در طول دوره 7 روز تاثیر داشت.
اکنون من و همکارانم درحال بررسی هستیم که آیا این منفعت میتواند طولانیتر باشد بنابراین پیشنهاد من به جودی این بود که با شرکت در یک پژوهش یا مطالعه جدید" درمان بیداری" که شامل محرومیت از خواب، زمان به پایان رسیدن خواب ( که پیروی از یک برنامه ی که زمان تغییر خواب بیش از چند روز) و درمان نور است جودی مردد بود اما دوباره او ضعف خواب داشته بنابراین او چه چیزی از دست داده است؟
برای جلوگیری از خستگی در محل کار، جودی درمانش را در آخر هفته شروع کرد پیوستن مناسب به برنامه برای او طراحی شده بود او از طریق یک دوره طولانی بیداری، یک" شب زنده داری" بعد از این او به دنبال یک روال خاص خواب و زمان بیداری و تغییر دوره خوابش را تغییر داد او هر روز صبح در هنگام صبحانه در طول طیف جعبه کامل نور مینشست.
هفته بعد وقتی جودی را دیدم، او گزارش داد اگرچه ماندن در این وضعیت برایش سخت بود او متوجه نشانههای بهبود علایم شد او بیشتر احساس افسردگی نمیکرد و توانایی برگشتن به سر کارش و مدیریت استرس هر روزهاش را داست و با موفقیت روبرو شده بود ما به کار با هم ادامه دادیم و با حدقل چندهفته با کمک داروها، درمان بیماری و درمان روانی دوباره جودی-فقط در زمان تعطیلاتش بود.
منبع: ساینتیفیک امریکن

نظرات